آقا محمدصدراآقا محمدصدرا، تا این لحظه: 9 سال و 10 ماه و 14 روز سن داره
آقا محمدسیناآقا محمدسینا، تا این لحظه: 5 سال و 5 ماه و 30 روز سن داره

قند عسل های مامان

دورهمی های همکارای بابا جون

همکارای بابا قرار گذاشته بودند تا با هم یک دورهمی بکذارند و خونه همدیگه رفت و آمد داشته باشن که اولین خونه برای مهمونی خونه ما تعیین شد. ولی چون باباجون به ما دیر خبر داد طبق معمول مزاحم خاله محبوبه جون دیم و خاله کی کمکمون کرد. اول خونه رو مرتب کردیم و جارو و گردگیری ( گردگیری با وجود شما خیلی کار سختیه ، چون همش رد انگشتای کوچولوت با خوراکی هایی که خوردی روی وسایله )بعد ژله درست کردیم و رفتیم شیرینی خریدیم و آخر رفتیم دنبال باباجون دانشگاه و میوه خریدن و ... خلاصه شب خیلی خوبی بود و بهمون حسابی خوش گذشت. شما هم با نی نی ها کلی بازی کردی و نی نی ها از اتاقت خیلی خوششون اومده بود. هفته بعد همه خونه سحرجون دعوت بودیم و شام خوشمزه ای که ...
30 فروردين 1395

ژست گرفتن محمدصدرایی

از عید به بعد که بازار عکس گرفتن ها این ور و اون ور داغ شده شما یاد گرفتی و م وقع عکس گرفتن ژست میگیری و میگی من جِست... و اون وقت دستت رو میزاری روی پهلوت یا زیر چونه و لبخند میزنی و کلی خوردنی میشی...     ...
20 فروردين 1395

نوروز 95، خونه تکونی، دید و بازدید و هفت سین

  خونه تکونی عید امسال رو از یک ماه پیش شروع کردم و تقریبا تموم کارام انجام شده بود که آبگرمکن خونه خراب شد و فرش و موکت آشپزخونه خیس شد و کلی خرابکاری به بار آورد و مجبور شدم تمام کارا رو دوباره انجام بدم چون تقریبا یک هفته درگیر آبگرمکن و خرید آبگرمکن جدید و ... بودیم. خلاصه تا صبح روز عید مشغول تمیز کاری بودم و دقیقه نود سفره هفت سین چیدم. اولین دید و بازدید عید رو خونه آقاجون بابا رفتیم و بعدش خونه آقاجون مامان که ناهار رو هم همونجا موندیم. میخواستیم خونه بابابزرگ هم بریم که نشد. توی عید خونه دایی مهدی و خاله اعظم، عمورضا و عمه فاطمه و کلی فامیل دیگه رفتیم و شما ضمن عیدی گرفتن خیلی خوشحال بودی که همش به تفریح و گردشیم....
13 فروردين 1395

روزت مبارک، مادر

مادر! درستایش دنیای پرمهرت ، ترانه ای از اخلاص خواهم سرود وگلدسته ای از مهر بر گردنت خواهم آویخت . شکوه عشق را در زمزمه های مادرانه ات می یابم وانگیزه خلقت را از قلب پرمهرت می خوانم . مادر، بوسه بر دستان خسته تو جانم را زنده می کند و دیدار تو عشق را در دلم به ارمغان می آورد . ایمانم از دعای توست وخدایم را از زبان تو شناخته ام ، عبادت را تو به من آموخته ای ، مادر! ای الهه مهر . تو گلی خوشبو از بهشت خدایی که گلخانه دلم از عطرتو سرشار است ، از تبار فاطمه ای وگویی وجود تو را با مهر فاطمه سرشته اند پس همیشه دعایم کن چراکه دعایت سرمایه فردای من است . ... مادرم ! به پاس آنچه به من داده ای ، به ستایش محبتهای بی اندازه ات ، ...
11 فروردين 1395
1